چرا شیعه در اعتقادات خود غلو و افراط میکند طورى که جزء «غلات» شمرده میشود؟ دفاع شما از این اتهام چیست؟
پاسخ در طول تاریخ افراد یا گروههایى بودهاند که در حقّ پیامبران و اولیاى الهى غلوّ کردهاند و این انکارناپذیر است، ولى مع الأسف در مواردى در کلمات مغرضان و معاندان یا جاهلان میبینیم که این عنوان را به شیعه امامیه نسبت دادهاند؛ برای نمونه احمد امین مصرى مینویسد: «غالیان شیعه در حقّ على به این اکتفا نکردند که او افضل خلق بعد از پیامبر(ص) و معصوم است، بلکه برخى از آنان قائل به الوهیت او شدهاند.»[1] زبیدی در تاج العروس مینویسد: «امامیه فرقهاى از غالیان شعه است.»[2] دکتر کامل مصطفى مینویسد: «غالیان از شیعه عقاید اصلى تشیع، از قبیل: بداء، رجعت، عصمت و علم لدنّى را تأسیس نمودند که بعدها به عنوان مبادى رسمى براى تشیع شناخته شد...».[3] لذا جا دارد که در مورد این واژه قدرى بحث و تأمل کنیم. تعریف غلوّ واژه غلوّ در مقابل تقصیر است، و در لغت به معناى تجاوز از حد و افراط در شیء است؛[4] یعنى فرد یا چیزى بیش از آنچه در او هست، توصیف شود. این واژه در اصطلاح شرع، به تجاوز و مبالغه نمودن در حق پیامبران و اولیاى الهى و اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت آنان اطلاق میشود. قرآن کریم اهل کتاب را از غلوّ در حقّ مسیح(ع) بر حذر داشته و میفرماید: (قُلْ یا أهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فى دینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ)؛[5] «بگو اى اهل کتاب در دین خود به ناحقّ غلو نکنید...». غلوّ اهل کتاب (نصاری) این بود که به الوهیت حضرت مسیح(ع) اعتقاد داشتند؛ چنان که در جاى دیگر میفرماید: (لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إنَّ اللهَ هُوَ المَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ)؛[6] «آنان که به خداییِ مسیح پسر مریم قائلاند به راستى کافر شدند.» پدیده غلوّ در جهان اسلام بیشک یکى از پدیدههاى انحرافى که در حوزه اعتقادهاى دینى در جهان اسلام رخ داده است، پدیده غلوّ و ظهور غالیان است. آنان کسانى بودهاند که در حقّ پیامبر(ص) یا على بن ابى طالب(ع) و یا دیگر ائمه اهل بیت یا افراد دیگر به الوهیت، حلول خداوند در آنها، یا اتحاد خداوند با آنان قائل شدهاند. ولى این بدان معنا نیست که شیعه امامیه هر عقیدهاى که به امامان خود دارد، از قبیل: عصمت، رجعت، علم لدنّى و... همه غلوّ باشد، زیرا شیعه در اعتقاد به این امور ادلهاى متقن دارد. نشانههای غلوّ عقایدی که از ویژگى غالیان شمرده شده و نشانه غلوّ به شمار میرود، عبارتند از: 1ـ اعتقاد به الوهیت پیامبر(ص) یا امیرالمؤمنین(ع) یا یکى از اولیاى الهی؛ 2ـ اعتقاد به این که تدبیر جهان به پیامبر(ص) یا امیرالمؤمنین(ع) یا ائمه اهل بیت(ع) یا افرادى دیگر واگذار شده است؛ 3ـ اعتقاد به نبوت امیرالمؤمنین یا ائمه دیگر یا فردى از مردم؛ 4ـ اعتقاد به آگاهى فردى از عالم غیب، بدون آن که به او وحى یا الهام شود؛ 5ـ اعتقاد به این که معرفت و محبّت ائمه اهل بیت(ع) انسان را از عبادت خداوند و انجام فرایض الهى بینیاز میسازد.[7] و امّا اعتقادهایى که دلیل قطعى ـ از عقل یا نقل ـ بر آنها اقامه شده، از قبیل: اعتقاد به عصمت اهل بیت(ع)، و وصایت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین(ع) و بعد از او ائمه اهل بیت(ع) اعتقاد به رجعت، علم لدنّى امام و دیگر اعتقادهاى شیعه که براى هر یک دلیل محکم و متقنى اقامه نموده است نمیتوان آن را غلوّ و تجاوز از حدّ نامید، بلکه عین حقّ و حقیقت است. موضع ائمه اهل بیت(ع) در برابر غالیان ائمه اهل بیت(ع) با پدیده غلوّ و غالیان به شدّت مخالفت نمودهاند: امام صادق(ع) فرمود: «بر جوانان خود از خطر غالیان بیمناک باشید، مبادا عقاید آنان را تباه سازند، زیرا غلات بدترین خلقِ خدایند. عظمتِ خدا را کوچک دانسته و برای بندگان خدا قائل به ربوبیّتاند.»[8] امام علی(ع) از غلات به درگاه خدا تبرّى جسته و میفرماید: «بار خدایا من از غلات تبری میجویم، همانگونه که عیسى بن مریم از نصارى تبرّى جست. بار خدایا آنان را تا ابد خوار و ذلیل گردان و هیچ یک از آنان را یارى مکن.»[9] امام صادق(ع) فرمود: «لعنت خدا بر عبدالله بن سبأ باد که در مورد امیرالمؤمنین قائل به ربوبیت شد. سوگند به خدا که امیرالمؤمنین بنده مطیع خدا بود. واى بر کسى که به ما نسبت دروغ دهد. گروهى در مورد ما مطالبى میگویند که ما قائل به آن نیستیم.»[10] امام صادق در جاى دیگر میفرماید: «لعنت خدا بر کسى باد که ما را پیامبر بداند».[11] مخالفت متکلّمان امامیه با غلوّ و غالیان دانشمندان و متکلّمان امامیه نیز به مقابله با غالیان پرداخته و آنان را کافر و مشرک دانسته و از آنان تبرّى جستهاند. شیخ صدوق میفرماید: «اعتقاد ما در مورد غلات و مفوّضه آن است که آنان کافر به خدا میباشند.»[12] شیخ مفید میفرماید: «غلات گروهى از متظاهران به دین اسلامند که امیرالمؤمنین و ائمه از ذریه او را به الوهیت و پیامبرى نسبت دادهاند. آنان گمراه و کافرند و امیرالمؤمنین(ع) به قتل آنان دستور داد. ائمه دیگر نیز آنان را کافر و خارج از اسلام دانستهاند.»[13] علامه حلّى میفرماید: «برخى از غلات به الوهیت امیرالمؤمنین، دستهاى دیگر به نبوت او معتقدند. و این باورها باطل است، زیرا ما اثبات نمودیم که خدا جسم نیست و حلول در مورد خدا محال و اتحاد نیز باطل است. همچنین ثابت کریم که محمّد(ص) خاتم پیامبران است.»[14] حال جاى بسى تعجب و تأسّف است که گاهى از طرف افرادى مغرض یا ناآگاه شیعه امامیه به غلوّ در مورد ائمه طاهرین متّهم میگردد؛ این پندارى بیش نیست، زیرا حقیقت غلوّ ـ چنان که قبلاً توضیح داده شد ـ تجاوز از حدّ است، همانند اعتقاد به مقام الوهیت و ربوبیت، یا نبوت و پیامبرى ائمه اهل بیت(ع)، ولى آنچه از شئون الوهیت و از مختصات نبوت نیست هیچ ربطى به غلوّ در دین ندارد، بلکه در مواردى که به آنها معتقدند دلیل قانعکننده دارند و حقیقت داشته و گزافه نیست. مثلاً اعتقاد به عصمت، وصایت، رجعت، علم لدنّى و... در حقّ اهل بیت حقیقت داشته و براى آن ادله قطعى اقامه شده؛ از همین رو این گونه اعتقادها از غلوّ خارج است. اصولاً برخوردارى از مقام عصمت و موهبت اعجاز و کرامت و آگاهى بر غیب از مقامات اولیای بزرگ الهى است و اختصاص به پیامبران و امامان نیز ندارد. قرآن کریم از عصمت حضرت مریم خبر داده، میفرماید: (إنَّ اللهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمینَ)؛[15] «خداوند تو را برگزید و پاکیزه گردانید و بر زنان جهان برترى بخشید.» هم چنین از کرامت یکى از یاران حضرت سلیمان خبر داده میفرماید: (قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أنْ یَرْتَدَّ إلَیْکَ طَرْفُکَ)؛[16] «و آن کس که به علم الهى دانا بود، گفت: من پیش از آن که چشم بر هم زنى تخت را بدین جا آورم.» در احادیث اسلامى در بابى با عنوان «محدّث» از کسانى که داراى این مقام بودهاند یاد شده است. محدّث کسى را گویند که بدون این که داراى مقام نبوت بوده و ملک و فرشته را در خواب یا بیدارى مشاهده کند، چیزى از عالم غیب به او الهام شود. محمّد بن اسماعیل بخارى از ابوهریره روایت کرده که رسول خدا(ص) فرمود: «در میان بنی اسرائیل افرادى بودند که بدون این که داراى مقام نبوت باشند از غیب با آنان گفت و گو میشد.»[17] در احادیث شیعه نیز از ائمه طاهرین به عنوان (محدّث) و از فاطمه زهرا(ع) به عنوان «محدّثه» یاد شده است؛ چنان که کلینى روایت آن را در کافى و علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است. حدّ و میزان در غلوّ چیست؟ همانگونه که از تعریف لغوى استفاده شد، غلوّ به معناى تجاوز از حدّ به کار رفته است؛ حال ببنیم حدّ و میزان چیست که تجاوز از آن غلوّ است و نرسیدن به آن تقصیر. در این جا چهار احتمال وجود دارد. 1ـ مراد از حد و میزان عرف باشد؛ یعنى هر چه زائد بر فهم عرف باشد غلوّ است. لکن این احتمال باطل بوده و انسان دیندار هرگز آن را قبول نمیکند، بلکه این میزان برای کسانى است که «لائیک» بوده و براى دین ارزشى قائل نیستند. 2ـ مراد از آن، منزلت صحابه باشد؛ به این معنا که براى صحابه منزلتى قائل شویم که براى غیر آنها نیستیم و غلوّ را به میزان آن منزلت یا بالاتر از آن حد براى غیر صحابه بدانیم. براى این میزان و حدّ نیز دلیلى نداریم، بلکه این میزان از بارزترین مصادیق مصادره به مطلوب است. 3ـ مراد از حدّ و میزان مطالبى باشد که علماى اهل سنت از کتاب و سنت میفهمند. که این احتمال هم بدون دلیل است، زیرا چه مستندى در دست است که میزان و حدّ؛ فهم طائفهای از امت باشد. 4ـ مراد از حدّ و میزان خود کتاب و سنت باشد که همین احتمال صحیح است و عقل و قرآن و سنت نیز آن را تأیید میکند. شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، على اصغر رضوانی، ج 2، صص: 555ـ560پینوشتها: 1 . فجر الاسلام، ص 330. 2 . تاج العروس، ج 8، ص 194. 3 . الصلة بین التصوف و التشیع، فصل غلات. 4 . لسان العرب، ج 15، ص 132. 5 . مائده (5)، آیه 77. 6 . همان، آیه 72. 7 . بحارالانوار، ج 25، ص 346. 8 . همان، ص 265 (به نقل از امالى شیخ طوسی). 9 . همان 10 . همان، ص 286 (به نقل از رجال کشی). 11 . همان، 296. 12 . الاعتقادات، ص 71. 13 . تصحیح الاعتقاد، ص 109. 14 . أنوار الملکوت، ص 202. 15 . آل عمران (3)، آیه 42. 16 . نمل (27)، آیه 40. 17 . صحیح بخاری، ج 2، ص 295.
http://www.al-shia.org/html/far/3shia/shobahat/aqaed/04-emmat/15.htm